معنی فیلم حبیب ا... بهمنی

لغت نامه دهخدا

حبیب ا

حبیب ا. [ح َ بُل ْ لاه] (ع اِ مرکب) دوست خدا. || (اِخ) یکی از القاب رسول اکرم صلوات اﷲ علیه است. رجوع به حبیب شود.

حبیب ا. [ح َ بُل ْ لاه] (اِخ) ابن محمدحسین معروف به حکیم باشی مشهدی ترشیزی. او راست: «الاربعونیات ». رجوع به الذریعه ج 1 ص 436 و ج 2 ص 11 شود.

حبیب ا. [ح َ بُل ْ لاه] (مولانا...) واعظ. یکی از معاریف خطبا و واعظ مسجد جامع هرات، از علمای شیعه که پس از ورود محمد تیمورسلطان به هرات به سال 919 هَ. ق. بعض غوغا از اهل سنت وی را به زخم کارد بکشتند. (جزو 4 از ج 3 حبیب السیر چ 1 تهران ص 363).

حبیب ا. [ح َ بُل ْ لاه] (اِخ) ابن نورالدین محمدبن حبیب اﷲ طبسی تونی. او راست: کتابی در طب به فارسی که آن را مانند تقویم الابدان ابن جزله ترتیب داده لیکن ترجمه ٔ آن نیست، زیرا که مترجم تقویم الابدان ابن جزله که چاپ شده محمد اشرف نام دارد. حبیب اﷲطبسی این کتاب را به نام سلطان محمد سمی (همنام) پیغمبر ساخته و شاید این مرد همان حبیب اﷲبن اردشیر باشد. (الذریعه ج 4 ص 395). و رجوع به حبیب اﷲ طبیب شود.

حبیب ا. [ح َ بُل ْ لاه] (اِخ) (مولا...) مُعَرَف شاعری معاصر هاتفی و خوندمیر. وی تاریخ مرگ هاتفی را در 927 هَ. ق. چنین سروده است:
تاریخ فوت او طلبیدم ز عقل گفت
از «شاعرشهان » و «شه شاعران » طلب.
رجوع به رجال حبیب السیر ص 208 و حبیب السیر جزء 3 از ج 3 چ 1 تهران ص 246 شود. و محشی رجال حبیب السیر به جای معرف گوید که در نسخه ٔ خطی «معروف » آمده است.

حبیب ا. [ح َ بُل ْ لاه] (اِخ) از شاگردان محمدرضا سهیلی بود. در عنفوان جوانی جاده ٔ عدم پیموده. او راست:
ببرد دل ز کفم دوش مجلس آرائی
سهی قدی سمن اندام ماه سیمائی
بیک طرف ز تبسم حیات بخشنده
بجانبی ز نگه قتل عام فرمائی.
(صبح گلشن ص 118).

حبیب ا. [ح َ بُل ْ لاه] (اِخ) (میرزا...) یکی از شعرای ایران. بیت ذیل از اوست:
هر ذره ام بیادت از بس که باصفا شد
آیینه های داغم آخر بدن نما شد.
(از قاموس الاعلام ترکی).

حبیب ا. [ح َ بُل ْ لاه] (اِخ) دهی از دهستان دیمچه ٔ بخش کوند شهرستان شوشتر. 18 هزارگزی جنوب باختری کوند 2 هزارگزی جنوب باختری راه دزفول به شوشتر. دشت، گرمسیر. سکنه 200 تن. زبان فارسی لری. آب آن از چاه. محصول آنجا غلات. کار اهالی کشت. راه آن تابستان اتومبیل رو است. ساکنین، بختیاری هستند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).

حبیب ا. [ح َ بُل ْ لاه] (اِخ) ابن محمدبن اردشیر. مکنی به ابوالمظفر. وی خود را از اولاد جرجاسب بن جاماسب حکیم دانسته، او راست: تقویهالباه. آن را به نام ابوالحارث سنجربن ملکشاه سلجوقی متوفی در 555 هَ. ق. تألیف کرده است و آن در هفده بابست وشاید او همان حبیب اﷲبن نورالدین محمد طبسی تونی صاحب تقویم الابدان باشد. رجوع به الذریعه ج 4 ص 394 شود.

حبیب ا. [ح َ بُل ْ لاه] (اِخ) ابن میرزا عبداﷲ اصفهانی. او راست: توصیف الوزراء در احوال سلاطین و وزراء صفویه به فارسی. ملا عبداﷲ افندی در ریاض العلماء احوال خلیفه سلطان را از این کتاب نقل کند و از سخن صاحب ریاض چنین برمی آید که حبیب اﷲ پیش از سال 1100 هَ. ق. وفات یافته است. رجوع به الذریعه ج 4 ص 489 و ج 10 ص 108 شود.

حبیب ا. [ح َ بُل ْ لاه] (اِخ) ابن حسین بن حسن حسینی موسوی عاملی کرکی، دانشمندی جلیل القدر و معاصر شیخ بهائی (متوفی 1031 هَ. ق.) بوده. وی ازوطن خود به اصفهان آمده در دربار پادشاهان صفوی تقرب یافت. او نزد شیخ بهائی حدیث را قرائت کرده. رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 252 و روضات الجنات ص 185 شود.

حبیب ا. [ح َ بُل ْ لاه] (اِخ) ابن محمدبن هاشم هاشمی علوی موسوی خوئی. او راست: شرح نهج البلاغه که شش جلد از آن به نام «منهاج البراعه» با ترجمه ٔ فارسی چاپ شده. تاریخ اتمام تألیف جلد پنجم 1317 هَ. ق. است. جلد ششم در 1352 چاپ شده و مؤلف به سال 1326 هَ. ق. در تهران وفات یافت. (الذریعه ج 4ص 145) (فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ سپهسالار ج 2 ص 136).

معادل ابجد

فیلم حبیب ا... بهمنی

290

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری